محل تبلیغات شما

و چند روز گذشته بعد از ديدن سيزده دليل خودكشى هانا بيكر به اين فكر كردم گاهى اوقات چه رفتارهايى ميكنيم كه به نظر كوچيك و حتى عادين ولى در واقعيت دنياى يه نفر اينطورى نيست و اون رفتار ميتونه يكى از دلايل خودكشيش باشه!!
اينكه دونفر از جمع سه نفرمون بخوان با هم ريل بزنن و بهم نگن به نظرم عاديه ولى براى هانا نبود و جالبتر قضيه اينجاست اونى كه كمترين تقصير رو داشت ر كمترين گناه رو بيشترين عذاب وجدان رو داشت و بيشتر از بقيه زجر ميكشيد.
وقتى با پالار دربارش حرف زدم گفت دختره هم نازك نارنجى بود هرچى ميشد به دل ميگرفت و گفتم حساس بود .
امروز بعد خواب صبح كه انگار واقعيت بود يا پيش بينى اتفاق وقتى از حس و حالم گفتم اينم گفتم كه همه دخترا گاهى شبيه هانا حساس و نازك نارنجى ميشن. و نگفتم چقدر اين روزا حساس شدم، چقدر امروز حساس بودم، چقدر اون فكر لعنتى اون خواب ذره ذره منو خورد و ترسوندم از روزايى كه داره مياد.
امروز  با استاد ح آشنا شدم و بعد از يه ساعت چرت اول كلاس ساعت دون از ذره ذره حرفاش لذت بردم و فكر كردم چقد دير آشنا شدم. استاد بيتى از مولوى خوند كه جان مطلب ماست:
عشق از اول چرا خونى بود؟
تا گريزد آنكه بيرونى بود

وقتى از ثبات حرف ميزنيم در واقع از چه حرف ميزنيم؟

اولين روز تلاش براى ننوشتن!

تلاش میکنم موفق نشم!!

كه ,حساس ,ذره ,رو ,اون ,هانا ,آشنا شدم ,نازك نارنجى ,رو داشت ,ذره ذره ,فكر كردم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Αθηνά