محل تبلیغات شما

بعضى وقتا بعد خوندن سعدى از خودم ميپرسم عشق واقعا چيه؟ امروز عشق يعنى چى و اگه روابط امروزى عشقه پس سعدى چى ميگه و اگه سعدى عشق رو فهميده پس چرا ما نميفهميم؟ چرا نميتونم بى قيد و شرط بخوام و وفا كنم و ملامت بكشم . چرا زهر از دهنش نوشدارو نيست؟
به جز اين گيريمم زهرا شد نوشدارو و ما شديم عاشق ميتونم انگشت نماى خلق بشم؟ اين جسارت رو دارم كه بايستم پاى خواستنم؟
چندوقت پيش خودم يقه خودم رو گرفتم كه هى الان كجاى زندگيتى؟ چكارا كردى و ميخواى چكارا كنى و كجا برسى؟ اونى كه پيشته كجاى زندگيته؟ تو كجاى زندگيشى؟
و اين قطار سوالها و دو دوتا چهارتا كردنا منو برد سمت پرسيدن يه سوال كه ظاهر امر بود ولى خيلى چيزا پشتش بود.
مثلا اينكه متوجه تغييرم شده و ميفهمه منى كه عين ژله بى ثباتم چطور حالا دم از ثبات ميزنم؟ اينكه من رو چقدر ميشناسه؟
و دلم گرفت وقتى به دهن بينى متهم شدم و غرورم شكست وقتى شنيدم ميخواى تموم كنيم؟!!


يادم افتاد خواسته بودم ماهى رو مواظبش باشه تا ليز نخوره و نذاره بره وحالا اينقدر راحت از تموم كردن ميگه!
امشب رو تاب وقتى اوج گرفتم از خودم پرسيدم تو را چه شده و گفتم هيچى و خواستم خوب باشم و به اين فكر نكنم من گريزون از قفس چطور ميخوام برم تو قفس ؟
بدتر از همه اصرار بيجاييه كه دد داره و فكر ميكنه طرف اومد خواستگارى زشته بهش نه بگيم و لگد نزنم به بختم!
بخت كورشده خفتم نميدونم چطور حالا يهو بيدار شده، حالا وقتش نيست
من درست وسط يه آشفته بازارم و نميدونم چى درسته و كجام!!
فقط ميدونم تو رابطه ايم كه توش وابستگى نيست و ميتونم هرلحظه اى كه بخوام ازش بزنم بيرون و ميدونم توش دلبستگى هست.
تو رابطه ايم كه تا هروقت كه من بخوام ادامه داره و اين جمله منفعل ترين جمله تاريخه 

انگار هيچ خواستنى پشتش نيست و من تنها يكه سوار اين ميدونم!!
بى انصافيه اين حجم از خواستن.
پاييز كه رخ نشون داد دز ديوونگى منم زد بالا حالا ميترسم بگم مواظبم باش نكنه بشه قضيه ماهى.
****
چه سرنوشت غم انگيزى كه كرم ابريشم
تمام عمر قفس ميبافت ولى به فكر پريدن بود
صالحى

وقتى از ثبات حرف ميزنيم در واقع از چه حرف ميزنيم؟

اولين روز تلاش براى ننوشتن!

تلاش میکنم موفق نشم!!

كه ,رو ,تو ,وقتى ,حالا ,قفس ,تو رابطه ,رابطه ايم ,ايم كه ,شده و ,داره و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها